نوشته های یک ذهن دیوانه ...
انشاهای یک کلاس هفتمی : تنهایی ابر ها !


شب سیاه پشت پنجره ، یک ماه برای هر پنجره ، پنجره با پرده پوشیده ، همه در تکاپو ، بازم منه بی تفاوت ، چند تا دفتر ، یه تخت شلوغ ، دوسه تا قرص ، یه موزیک ملو ، دیوار رو به رو ، پوستر پلنگ ، کاموا و بافتنی ، منو کیبورد سرد، منو تنها همدمم ، یه صندلی وسط اتاق ، دل گرفته ، چشم خمار ، سنگینی اشک ، پلک خیس ، چونه ی لرزیده ، یه حس سرما ، طلوع فصل ناامیدی باز در من ، سر انگشتهای بی حس ، بازم بغض ، بازم تنهایی تو اوج شلوغی ، یه حس غرور ، کمی ترس ، کمی بدبیاری ، منه سرد ، منه دیوونه ، من بدون همدم ، بازم زمستون ، بدون برف ، برگ های یخ زده و نریخته ، نوشته های سفید ، صفحه سفید ، تمسخر من ، یه روح بیمار ، یه قلب شکسته ، یه ماه که قهر با من ، یه دل تنگ ، تهمت افسردگی ، اشک وسط خنده ، به وقت قهقه درست اواسط گلو ، شکست این بغض لعنتی ، به چشم همه اشک شوق ، به چشم من ...
هیچکس رازمو نفهمید و من همدمی ندارم ، بازم منو گریه ، لبخند عصبی ، تپش قلب ، آرزوی مرگ ، من ناامید ، من تنها ، احتیاج به یک کسی که گوش بدهد ، به سکوتم و لام تا کام حرفی نزند !
من با سکوت حرف میزنم ، روی سفید سپید می نویسم ، روی لوح دل ها قلب می کشم ، پرده از مغز ها بر میدارم ، سنگ می شوم سنگ صبور ، اما ببین تنهایم ...
راست می گویند کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد !
بر تنهایی ابر ها کس نمی بارد ...
بر غم من اما ... کس گوش نمی سپارد ...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب ها: